جمعه، آبان ۱۹، ۱۳۸۵

جمعه

سلام بر دوست.
يک سئوالي تو ذهنمه از چند وقت پيش. آقا. خانوم. بعضي وقتا، دولتمردا يا نامردا، مي بينن نياز دارند، به حضور مردم، آي تو بوق و کرنا مي کنن که بيايد که حضور شما باعث تسلاي خاطر ما، مشت و لگدمالي دشمن، فلان و بهمان مي شود. خوب اين قبول. به واقع پويايي مردم بر روي همه حتي تک تک ما اثر ميذاره. آما حرفم چيز ديگه هست. اين همه مردم بيان و برن، صرف اينکه براي خودشون نفع داشته باشه؟ کي نفع مي بره؟ از اينکه حضور باعث مشروعيت بخشيدن به امورات شما بشه، خوب پس چرا امورات مشروع نيستن؟ چرا ملت رضايت عمومي ندارند؟ چرا اعتمادي به هيچ کس ندارند؟

من خودم، فيلم مسافر ري رو تو جشنواره چند سال پيش رفتم با يکي از دوستام ببينم. مصادف بود با 22 بهمن. صبحش چلوغ و پلوغ همه در جهت تاييد اين تاريخ و يادبودش اومده بودند بيرون، عصري که داشتم با اتوبوس مي رفتم سينما، يه عده پليس افتاده بودن به جون يک پسر که داشته با يک دختر توي خيابون راه ميرفته. دختره شاکي نبودا، اما نمي دونم براي چي پليسا داشتند پسر رو مثل يک مجرم مي زدند ؟ صداي پير و جوون در اومده بود توي اون صحنه که اين چه صحنه اي يه؟ عده اي هم مي گفتند تقصير خودتونه. صبح ميريد براشون راه پيمايي، عصر هم اينجوري از خجالتتون در ميان.

برخورد با قتل و تعرض به مرد و پسر و دختر رو نمي گم. گير دادن به پسر و دختر رو هم نمي گم. اينو ميگم که بابا!! ملت براي شما همه کار مي کنن. حتي کارايي که نه خود ملت انتظار انجامش از طرف خودشون را دارند، نه مسئولين مملکتي، نه اونوري ها. خوب. پس اين کاراي ملت براي چي انجام ميشه؟ نبايد از اين فرجه زماني که براي حکومت شما پيش مياد، بهره بگيريد و اعتماد ملت رو بيش از پيش جلب کنيد؟ هر انتخاباتي که ميرسه، از در و ديوار ميشنويم که دشمن فلانه، دشمن بهمانه .... خوب آخه ما تو کشور خودمون، تو شهر خودمون، تو محله خودمون، دوست و دوستي نمي بينيم. دزدي مي بينيم، قاچاق مي بينيم، ترياک و ... مي بينيم، نزول مي بينيم، رشوه مي بينيم، اداره هامونو مي بينيم، محدود کردن اينترنت رو مي بينيم، اختلاس و ناتوانايي مسئولين جهت برخورد با اونها و به سخره گرفتن ملت رو مي بينيم که با شعارهاي تکراري و بچه گانه روزها رو سپري مي کنه براي مردم.

از اين حرفا انتظار داشتن فردايي بهتر ندارم. هدفم فقط خالي کردن کللمه.

اين حالت هيچ وقت دوست ندارم براي خودم پيش بياد، چون منطقي نيست. اين حالت اينه:
ديديد بعضي وقتا جلوي بعضيا (دوست و آشنا) به خودتون بد و بيراه ميگيد؟ مثلا من چه احمقيم؟ چه خلم؟ چه ديوانه ام؟ و ... آيا حق مي ديد به مستمعين اين حرف که بعدان به شما برگردن بگن احمق، نشون به اين نشون که خودت گفتي؟؟

حالا اگر کسي اعلام کنه که من نوکر ملتم، من مي تونم انتظار داشته باشم که بگم بياد برام نوکري کنه ؟ اين بچه گانه ترين انتظار از طرف منه. اما نشون بچه انگاشتن مخاطب هست. مثل الکي خوش بودنه. مثل سر کار گذاشتنه. مثل سرگرم کردنه. جهت هدف خود. که ايکاش هدفي هم باشه. خدمت تبديل به ضرر زدن، به خطر انداختن، ايجاد فرصت براي يک عده ديگه و ... نشه.

تعريفي از زندگي، هيچ کس، هيچ کس، براي مردم تدوين نکرده توي ايران. هر که آمد و عمارتي نو ساخت، رفت و منزل به ديگري پرداخت.

لينکاي جالبي رو که مي خوام بذارم همشون اينجا هستند. بريد بلذتيد.
اين هم لينگ طراح بالاترين که بهتر و بيشتر ازش گفته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر