چهارشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۵

آسون بگير


بگيرم يا نگيرم!
آسونو مي گم!

اگر آسون بگيرم:
به آسوني ناراحت بشم!
به آسوني شاد بشم!
به آسوني دپرس بشم!
به آسوني عاشق بشم!
به آسوني عصبي بشم!
به آسونی تصميم بگيرم!
به آسوني همه چيو ول کنم!
به آسوني سخت کنم همه چيو!
به آسوني آسون کنم سختي ها رو!
به آسوني ….

و اگر سخت بگيرم:
به سختي ناراحت بشم!
به سختي شاد بشم!
به سختي دپرس بشم!
به سختي عاشق بشم!
به سختي عصبي بشم!
به سختي تصميم بگيرم!
به سختي همه چيو ول کنم!
به سختي سخت کنم همه چيو!
به سختي آسون کنم سختي ها رو!

احساسات متناقض براي زمان هاي مختلف!
زماني که با اتفاقي، حادثه اي، مناسبتي، جمعي، انديشه اي، شخصي، موردي و ... خوب، مهربون، مناسب، منطقي، مصمم، صميمي، احساسي، بد، نا مناسب و .... برخورد مي کني، در زمان ديگه به هر طريقي برخورد مي کني، الا اون روش هاي قبلي!
به زعم من، استانداردي براي اين حالت ها وجود ندارد! چرا که آدم در لحظه برخوردها رو از خودش بروز ميده!
شايد استاندارد بشه همون تجربيات آدم!
شايد بشه اطرافيان آدم!
شايد بشه تجربيات قديم آدم!
شايد بشه اشتباهات گذشته آدم!
شايد بشه، برنامه هاي آينده آدم!
شايد بشه تجربيات جديد آدم!
و شايد - حتي - بشه اشتباهات جديد آدم!

TAKE IT EASY: آسون بگير!
حامدي

آن غریبی خانه می‌جست از شتاب - دوستی بردش سوی خانه‌ی خراب
گفت او این را اگر سقفی بدی - پهلوی من مر ترا مسکن شدی
هم عیال تو بیاسودی اگر - در میانه داشتی حجره‌ی دگر
گفت آری پهلوی یاران بهست لیک - ای جان در اگر نتوان نشست

۸ نظر: