پنجشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۷

دو روز بعد از عمل


من - دو روز بعد از عمل
  • غلط کردن
  • ممه ممه الهي ور نپري
    خدا پدر و مادر و هفت جد و آباد اين ممه مادر مرده را بيامرزد كه چقدر كار راه انداز است و صدا خفه كن
    هر وقت اين موجود كوچك زيبارو ، اين فرشته معصوم كه وقتي خوابيده ، نگاهش ميكنيد و براي بيگناهيش اشك در چشمتان جمع ميشود ، دهان مباركش را باز ميكند تا با نعره هايش كه شير را فراري ميدهد ..زندگيتان را مزين كند ...از اين نعمت خدادادي و هميشه در دسترس استفاده كنيد
    هرجا كه هستيد زود يقه تان را بكشيد پايين و ممه مربوطه را بچپانيد در دهانش.....صلح مي شود دوباره ، آسمان آبي و خورشيد درخشان و دهان بسته
  • (از ...) يك زوج در اوايل 60 سالگي، در يك رستوران كوچيك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.ناگهان يك پري كوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ، هر كدومتون مي تونين يك آرزو بكنين.خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.پري چوب جادووييش رو تكون داد و اجي مجي لا ترجي
    دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيك Qm2در دستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت: خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابراين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه كه همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم. خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه !!! پري چوب جادوييش و چرخوند و………
    اجي مجي لا ترجي
    و آقا 92 ساله شد! به نقل از گوگلین
  • بر باد رفته يک و دو (تلخه!! خوب حقيقته! دلگيره!)

۱ نظر: