چهارشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۷

مطالعه

از: درس نامه شفا ...
  • مطالعه براي لذت و زينت و قدرت به كار مي آيد .لذت آن در تنهايي ، زينت آن در سخنراني و مجلس آريايي و قدرت آن در قضاوتها و عرصه ي سود و سودا آشكار ميشود .
  • كارشناسان و متخصصان ميتوانند در رشته ي خود عمل كنند و حتي در جزئيات يك يك نظر دهند ، اما طرح اجراي كلي امور بهتر است توسط دانشمندان جامع صورت گيرد .
  • مطالعه ي بيش از حد نشان كاهلي ست و گريز از عمل ، بهره گيري از مطالعه براي زيب و زيور خودنمايي ست و قضاوت در كارها تنها از روي كتاب ، كار نوآموزان دبستاني ست .
دوستاني كه اين تيكه متن ذوق زدشون كرد، خدمتتون بگم بقيش در خود لينك هست. بريد و تا آخرش بخونيد و ببينيد كه براي كي هست. اگر هم ذوق زده نشديد، به بهشت!

سه‌شنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۷

خلاص

  • خدا من را از شر ويندوز سرويس پك 2 خلاص و به ويندوز سرويس پك 3 دچار نمود
  • به نظر من، ايده طرح تحول اقتصادي، ايده تعميم يافته بازي ايروپولي است. ببين من كي گفتم!

دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۷

واي حسين

محرم است كه محرم است. روزاي ديگه آدم باشيد. آزاد باشيد. نه؟
روزاي ديگه سري به نيزه بلند نيست؟ روزاي ديگه دله دزدي نمي كنن؟ روزاي ديگه ... ملت ... ؟ يعني چي مسخرشو كشيديد پايين. درس بگيريد تو رو قورآن!‌ آدام باشيد!

یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۷

راهنمايي

يه لحظه فكر كن كه در مقطع راهنمايي اين امكانات برات فراهم بود. چه حس خوبيه ها!!

نمونه سوال امتحانی کلاس دوم راهنمایی 
درس اول
دروس اول و دوم
درس سوم

شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۷

من و مورچه


یه مورچه اگه صد دفه دونه اش بیفته ، دو باره ورش میداره.

امید نذار بمیره.
غم جای اونو بگیره.
نترس نترس بچه جون.
بدو بدو بازم به میدون.

پنجشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۷

نه اینقدر

  • اونقدری که در بعضی کارهام دقیق و منظم هستم، در اکثر کارهام بی دقت و نا منظم هستم.
  • CHILDREN - (Dream Version) - Robert Miles - این موسیقی با من شنا می کنه
  • آلبوم باغ وحش جهانی رو هم که چندی پیش دوست خوبم مهندس قاضی نور عزیز بهم معرفی کرده بود دانلودیدم. واقعا توصیه میشه.
  • دوست دارم با یه آدم شطرنج بازی کنم. (با کامپیوتر نه!)
  • ایکاش بفهمند که share کردن در گوگل و سرویس هایی مانند دیلیشس جهت جلوگیری از کپی/پیست کردن کل مطلب خلق الله اختراع شده.

سه‌شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۷

تفعیل

  • سرعت اینترنت کنده، وضعیت حقوق بشر ما میگن خوب نیست. میشه بین نقص ها و هشدارها و سایر اخبار مربوط به کشورم، ایران، رابطه ای پیدا کرد و متصور شد؟ 100% که میشه. من اینا رو می فهمم. خیلی های دیگه هم می فهمند. موندم چرا اونایی که باید بفهمن نمی فهمن. یا نفهمند یا براشون نمی صرفه که بفمند، که در این صورت خیلی نفهمند. فهم این نفهمی از هر آدم فهیمی بر میاد. حتی فهیمه!!
  • چندی پیش از سایت irexpert، در خیل نامه هایی که برام ایمیل می کنه، ایمیلی اومد مبنی بر اشتراک هفته نامه عصر ارتباط به همراه یک عدد فلش 4 گیگا بایتی به همراه 100 مگابایت هاست یکساله به قیمت 22 هزار تومان. خوب از دیروز این مدارکش به دستم رسید و از اینکه عضو این سایت هستم خیلی خرسندم.
  • عجیب وقتی یاد اون تیکه فیلم "اخراجی ها" که می خوندن: "یاور تخریبچیه من" می افتم، "احمدی نژاد" میاد جلوی چشمم. مقایسش می کنم با شعری که یکسری از طرفداران ایشون بصورت حماسی بر همون سبک "یار دبستانی من" خوندند! چه تخریبی می کنه این بازیکن.

دوشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۷

عجیبه

چیزی که برام اذیت کننده هست، اینه که اکثرا یاهو مسنجرم لاگین نمی کنه، بعدش توی یاهو میل، بعضی وقتا Invisi بعضی وقتا هم مثل آدم حسابی لاگین می کنم. بعد بعضی وقتا اصلا متوجه نیستم توی یاهو میل آنلاینم و اصلا نمی خوام آنلاین باشم.

شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۷

چه!

بخشيدي كه بخشيدي. به كسي چه!
پ.ن. چند خطي نوشتم و پاك كردم تا آخرش شد اين!
پ.ن.باز. از این بخشش، حس خوبی دارم. احساس بزرگی می کنم. 

جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۸۷

هم اكنون

  • قرار شد،‌ كه در برنامه تور يكروزه OLC جمعه هفته بعد شركت كنم.
  • وقتي LOST رو ديدم، فكر كردم هر چه زودتر اين وبلاگو پاك كنم كه ملت از جيك و پوك آدم خبردار نشن. حدس مي زنم مثلا ساني و يا حتي خود هرمس هم بي دليل كم حرف نشدند!! (احتمالا مكين اينجا رو بخونه من رو تاييد يا تكذيب كنه!)




پ.ن.1. بنا به نظر رسيده، پس بيخودي اينجا رو نمي پاكم. :) _ مرسي مكين. جان وبلاگي را نجات دادي!
پ.ن.2. اون بولت آخريه يك نوشته داشت كه پاكش كردم. عوضش به اطلاع مي رساند پسر عامو اميرحسين و بانوشون (يعني همسرشون. بانوشون چيني-ژاپني يا آسيايي نيستند. هموطن هستند!) از بريتانياي كبير به كشور عزيز در اين سوي آبهاي نيلگون خليج فارس بازگشته اند. ضمن خيرمقدم مشتاقانه منتظريم تا سه شنبه عصري ملاقاتشان كنيم.
پ.ن.3. دلم عجيبان غريبا براي دوستي كه چندي پيش ديدمش تنگ شده. اسمش رو نميگم گير نده. بحثي بود كه چشمش رو بست و باز كرد و گفت عمر به همين سرعت ميگذره. از خدا و خودش پنهان نيست، اما بقدري محو اين گفته و اجرا شدم، كه ازش پرسيدم ميشه دوباره بگي چجوري؟ كه باز چشمش رو باز و بسته كرد و اين چشم بهم زدن واقعا توي ذهنم مونده. همين اساعه كه اين مطلب رو وارد كردم، ديدم كه آخرين مطلبم براي 3 روز گذشته است. ا ا ا ا!! ‌يعني فردا شنبه هست و تموم شد؟؟؟

سه‌شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۷

سبك بزرگمان


به سبك بزرگمان عيد را تبريك ميگيم:
عید غدیر خم جشن ولایت- نه جشن قدرت- و روز دوستی- و نه روز نصر با تکیه بر ترس- روز یادآوری مهمترین ارزش ها یعنی این که حفظ قدرت از حفظ اسلام مهمتر نیست بر شما مبارک باشد.
سیدعطاءالله مهاجرانی - مكتوب

یکشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۷

شمارنده اميدبخش

  • به دنبال يك تايمر هستم كه از طريق اون بتونم چك كنم كه روي شرح وظايفم چقدر زمان صرف مي كنم. اوني كه به كارم مياد رو توي گوگل گگت براي گوگل دسكتاپ پيدا كردم و نصب كردم. لينكشو يا حداقل اسمشو چون الان خونم ندارم بذارم. اما توي فايرفاكس هم بدنبال timer‌ گشتم و اين تايمر اميدبخش رو پيدا كردم.
  • مراتب ارادتمندي خودم رو به ابراهيم مجدد اعلام مي دارم. چرا كه ديگه از babylon‌ استفاده نمي كنم و در منزل از Longman و در محل كار از Oxford بهره مي برم. لذتي دارد هان وقتي آدم زبان نمي فهمد. واقعا بعضي نفهميدن هايي كه در پي آنها مطالعه هست لذت بخش هستند!!
پ.ن: این اسم اون افزونه های گوگل دسک تاپ: timer | work time recorder| limiter

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی - خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد - حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است - عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف - مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان - گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات - مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ - ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن - که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

از غزلیات حافظ

شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۷

اينترنت

خوب وقتي اينترنت قطع ميشه كه ديگه نميشه وزير اقتصاد رو س.ج. كرد. بايد وزير ICT رو خفت كرد. خوب بكنيد ديگه! خيلي سرعت خوبي داشت، حالا قطع هم شده. آخه حرفم اينه كه خا... هم كه بياد، به اين مهم كه بهبود سرعت اينترنت هست نخواهد پرداخت. شخص خودش رو نميگم. اون سياستهايي كه بايد اتخاذ بشه تا بعضي موارد (از جمله اينترنت) اصلاح بشند، منتظر نظر شخص نيستند كه. البته اگر در همه موارد نفر اول بگه فلان، فلان ميشه، اما در حالت كلي جمعي و شورايي اين تصميمات رو بايد بگيره.
آخه بابا الان همه اكثرا زندگيشون و كارشون و بارشون با اينترنته.
ببخشيد اشتباه گرفتم.

جمعه، آذر ۲۲، ۱۳۸۷

تناقوص

توي شطرنج همه چيز، اون طوري كه ما فكر مي كنيم پيش نميره. توجه كنيد:
knight, not horse.
bishop, not elephant.

پ.ن: توي گزارش ژيمناستيك، عاشق قسمت پرش خركش هستم.

متصور

  • ماهيت اينجا اينجوريه. تلويزيون رو روشن مي كني، هيچ اختياري نداري!‌ هميني كه هست،‌ هست. برنامه، خبر، فيلم، طنز، مداحي، گزارش و ... اينترنت را مي خواهي انتخاب كني، اين هم همان است. قرار نيست كه انتخاب كني. مجبوري انتخاب هايت را هر چه پوشيده تر كني. بعد كه بخواهي انتخاب كني مي گن دلت خوشه. دل خوش سيري چنده.
  • بعد به جايي رسيديم كه همه عين همند. دقت كرديد نحوه جمله بندي ها، شروع جمله ها، و خيلي چيزها شبيه همند. چه كسي توليد محتوا مي كنه واقعا؟!؟ الان به ذهنم رسيده كه جداي از اين نوشته ها كه اينجا جمع ميشه، ... ؟؟؟‌ چي؟؟ انتخاب خودم را پوشيده مي كنم. آهان. از نظر دنياي واقعي هم همه شبيه هم داريم ميشيم. تيپ هامون، داشته هامون، دغدغه هامون. اينطوري بگم كه شبيه x كم نيستند. شبيه اون دختر/پسر كم نمي بينيم. دي دنياي واقعي مشابه بنظرم زياد ميشه پيدا كرد. شايدم اشتباه كنم اما من اينطور فكر مي كنم.
  • من يك عادت خوبي داشتم (و دارم كه البته زيادش خوب نيست) كه وبلاگ كشورهاي ديگه رو مي خوندم (مي خونم). ديشب هم همينجوري وبلاگاي تركي و عربي را داشتم مي خوندم. خيلي تاسف مي خورم كه نوشتنمون، زمين تا زير زمين با هم فرق داره. منظورم همون جمله بندي ها و اين جور چيزها نيست، منظورم محتوايه كه مي نويسيم. خوب فرهنگ ها اقتضا مي كنند همين تفاوت ها رو اما من از اينكه اينجوري با بقيه متفاوت باشم اصلا خوشم نمياد.
  • بعدترشم اينكه اين همه ebook داريم. در هر زمينه علمي و غير علمي، كلي pdf و سايت و ويديو و تصوير و .... در زمينه اون موارديش كه به درد بخور هست، مثلا علمي و تخصصي خيلي منبع و فايل وجود داره. حالا همش رو هم دانلود كردي، يا توي يك جايي ذخيره داشتي، از كدومش ميخواي چجوري استفاده كني؟ اصلا اين همه حجم ذخيره سازي اطلاعات رفته بالا، حتما مورد نيازش بوده كه رفته بالا، اما براي يك آدم با سطح مشخصي از توانايي ها و محدوديتها، مگر چقدر راندمان ميشه متصور شد؟ قضيه پيچيده ايه. بنظرم در ظرف زمان، همه محدودند. انتخاب هاي آدم در زندگيش مي تونه باعث بشه به نسبت بقيه انتخاب هاش، در زندگيش از نظر زماني جلوتر بيفته. بهترين مثالش همين خدمتي بود كه رفتم، اما خوب اگرم خدمت نمي رفتم، (همونطور كه خيلي ها نرفتند) دليل نميشه به اين معنا باشه كه زمان رو از دست ندادم. بنظرم بي برنامگي بدترين درده يك آدمه كه آدمه. :)
  • به مثابه كرم ابريشمي ميمونيم همه، كه بنظرم بايد يك مدتي پيله اي بپيچيم دوره خودمون، بعدش ازش يك چيزي در بياييم. مكانيسم داخل پيله كرم ابريشم رو واقعا نمي دونم و ميرم دنبالش كه بفهمم چيه، اما فكر كنم بتونم سعي كنم مكانيسم پيله خودم رو پيدا كنم.
همشون رو من اينطوري فكر مي كنم.

پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۷

شخم زدم

اين سايت رو بعد از كلي شخم زدن پيدا كردم. به درد كسايي ميخوره كه مي خوان adsl بگيرند و اسمش هست جستجوگر ارتباط اينترنت

چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۷

سلام

نشانه ها! بيشتر ازشان غافلم تا بهشان هوشيار!
امروز مورچه اي ديدم. وقتي كه خم و راست مي شدم ديدمش!! و در دل (به سبك مورچه خوار) گفتم: سلام مورچه!! :)

يكي روبهي ديد

  • چقدر دوست دارم اين سفر رو برم. سفر حج رو ميگم.
  • و ديگر اينكه اين داستان روباه و زاغ

اين چه است

خدا لعنت كند شما را. snapsoid‌ قديم ما، تبديل شده به lumrax جديد. ببين بي شرفا چه صور قبيحه اي راه انداختند!!!‌ از اولين باري كه پيتزا رو ديدم هم بدتر بود! :D

سه‌شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷

واقعا

وقتي كمي، فقط كمي به خودم فرو مي رم، واقعا براي خودم تاسف مي خورم كه اصلا فكر آزاد ي ندارم و در چه توهمي بسر مي برم كه آزادم.
فكرم!!!!
غافلم هان!!

اقتضا

هنوز جاي كار دارم. اصلا كاري نكردم تا كنون در اين باب. بايد عوض شوم. اقتضاي همه جوره است اين تغيير. سن و سالي، موقعيتي، ايجابي، فرهنگي، شكل و شمايلي، مردانه اي و ساير اقلام مرتبط.
پ.ن: درسته كه اينطور حرفا اينجا گفتن نداره، اما بيشتر به خودم ثابت مي كنه كه بايد عوض شم.

دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۷

نه

در عجبم که خانم ها، چگونه ریز زندگیشان را با هم در میان می گذارند؟ رفتار شوهر و ریزه کاریهای اخلاقی، اینکه اون چه هست و چه نیست و چه کار کردیم و چه کار می کنیم و چجوری کردیم و چجوری می کنیم (یا می کند)... هر چند عمومیت ندارد اما اکثرا اینند. و ماندم مردی را نمی بینم که اینطوری باشه!! خدایا من را گرفتار این جماعت اینچنینی نکن به خودت قسم!
یاد استادم بخیر که سر کلاس مشترک با دخترا، پسرا رو داشت نصیحت می کرد که صدای دخترها دراوومد. اونم جواب داد بی خود جیغ و داد نکنید. شما اینقدر با هم طرح کاد دارید که سر این مسایل سرتون کلاه نمی ره، این مردای بیچاره (البته این هم عمومیت نداره. قشر پدرسوخته هم در جنس ما هست!) چشم و گوش بسته و ساده وارد رابطه اولشون میشن! خیلی قشنگ گفتم نه!
پ.ن: یکی از بچه ها رفته خلافی ماشینش رو گرفته، براش نوشتن: حمل نا محرم!!! یعنی به این خاطر یک آدم متاهل واقعا سر به راه رو جریمه کردند؟!؟!؟ خنده حضار. اصلا بر فرض محال این کار رو کرده باشه، جریمه داره؟

یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۷

طبل بزرگ كجا؟ زير ... چپ

دو سال خدمته و كلي خاطره!
اون زمان كه آموزشي بوديم، و بايد رژه مي رفتيم، فرمانده هامون تاكيد داشتند كه به ريتم طبل گوش كنيم، و هنگامي كه صداي طبل بلندتر شد، پاهامون را براي قدم رو و رژه بالاتر بياريم. اگرم به رژه دقت كنيد، پاي رژه بعد از 2 صداي طبل كوچك، و همزمان با ضربه سوم كه بلند است، بالا مياد. اونجا بهمون مي گفتند، طبل بزرگ زير پاي چپ. ما هم كه بچه مثبت، براي اينكه خوب يادمون بمونه، با اين شعار اين رژه رو انجام مي داديم: طبل بزرگ، زير تخم چپ!!
پ.ن: هرمس احتمالا بايد يادش بياد!‌ چرا كه ارشد مردمي گروهان 2 گردان 4 بود و بچه هاي ما بهش مي گفتند استيون!! ماشالله اون قد و قامت، راه رفتنش تريپ هالي وودي ها بود! نمي دونم مي دونه يا نه، طرز كلاه گذاشتنش هم، در نوع خودش جالب بود؛ چون ما از تريپش خوشمون اومد و مثل اون كلاه مي گذاشتيم!

شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۷

عجـــــــيبـــــــــــــــــــــه

وقتی من به دنیا اومدم پدرم ۳۰ سالش بود یعنی سنش ۳۰ برابر من بود
وقتی من ۲ ساله شدم پدرم ۳۲ ساله شد یعنی ۱۶ برابر من.
وقتی من ۳ ساله شدم پدرم ۳۳ ساله شد یعنی ۱۱ برابر من.
وقتی من ۵ ساله شدم پدرم ۳۵ ساله شد یعنی ۷ برابر
من وقتی من ۱۰ ساله كه شدم پدرم ۴۰ ساله شد یعنی ۴ برابر.
من وقتی من ۱۵ ساله شدم پدرم ۴۵ ساله شد یعنی ۳ برابر من.
وقتی من ۳۰ ساله شدم پدرم ۶۰ ساله شد یعنی ۲ برابر
من می ترسم اگه ادامه بدم از پدرم بزرگتر بشم

از اين بلاگه

جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۸۷

گودر خودمون

ظاهر و شكل و شمايل و امكانات گوگل ريدر شايد زياد تغييري نكرده باشه، اما بنظرم كاربردي و ساده تر شده. اگه سرويس، براي كسي مثل ماكروسافت بود، ميريد بهش!

كله پاچه

آيا كسي هست تا مرا كله پاچه خور كند؟ هيچ رقمه نمي تونم باهاش كنار بيام اما دوست دارم منم مثل بقيه بخورمش!

پنجشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۷

نه اینکه

نه اینکه بخوام حرف سیاسی بزنم، و نه اینکه بخوام بترسم، اصلا به تخممه خاتمی بخواد بیاد و اتفاقی شبیه رفتن قطبی روی بده!

بی خود

نقطه مقابل علاقه، نفرت نیست. بی‌تفاوتی است.
و آن نقطه آخری، بی خودی لینک نشده است

چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۷

سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷

آموختن خوب چيزي است

اين شعر از اينجاست. تقديم مي كنم به همه دوستام، علي الخصوص شما دوست عزيز!!
گلم از خود رهيدن را بياموز - به سرمنزل رسيدن را بياموز
مجال تنگ و راهي دور در پيش - به پاهايت دويدن را بياموز
زمين بي عشق خاكي سرد و مرده است - به قلب خود تپيدن را بياموز
جهان جولانگهي همواره زيباست - به چشمت خوب ديدن را بياموز
بياموز، آفريدندت توانا - توانا، آفريدن را بياموز
جهان طعم شراب كهنه دارد - به لبهايت چشيدن را بياموز
تو اهل آسماني اي زميني - به بال خود پريدن را بياموز
صدايت مي كنند از عالم عشق - به گوش جان شنيدن را بياموز
نسيمي باش و از باد بهاري - سحرگاهان وزيدن را بياموز
تو ابر رحمتي گاهي فرو ريز - زاشك خود چكيدن را بياموز
گذارت گر ز راهي پرگل افتاد - به دست خود نچيدن را بياموز
به عاشق غمزه و غم مي فروشند - تو از اول خريدن را بياموز
سبك همواره بار زندگي نيست - به دوش خود كشيدن را بياموز
كمانت مي كند اين بار سنگين - تو پيش از آن خميدن را بياموز
جهان از هردو دارد، شادي و غم - شكيب داغ ديدن را بياموز
به دنيا دل سپردن نيست دشوار - زدنيا دل بريدن را بياموز
نياسودن به دوران جواني - به پايان آرميدن را بياموز
به جولان در سخن سالك مپرداز - دمي در خود خزيدن را بياموز
سراينده: مجتبي كاشاني

دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۷

تبريك

حامد عزيز! موفقيت تو را در تهيه اينترنت پر سرعت سپنتا - ساعتي (همان پيشگامان است كه جديدا تبليغ مي كند) در اين منزل استيجاري تبريك مي گويم. اميدوارم عنقريب در منزل جديد مستقر شويد و در آن نيز از اين رود خروشان بهره ببريد!
قربان تو
خودم