پنجشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۷

اعتراف تكان دهنده



می‌خواهید در آینده چه کاره بشوید؟ از ساروي كيجا
مسلما این موضوع انشا برای هزارمین بار ، اگر نه بیش‌تر ، تکرار شده ، فقط برای این که تغییری ایجاد بشود موضوع را این جوری پای تخته نوشتم " می‌خواهید در آینده چه کاره بشوید . الگوی شما چه کسی است ؟ " و برایشان توضیح دادم الگو یعنی این که چه کسی باعث شده شما تصمیم بگیرید این شغل را انتخاب کنید . انشاها هم تقریبا همان‌هایی هستند که هزارها بار تکرار شده‌اند ، با این تفاوت که چند تا شغل جدید به آن‌ها اضافه شده "مهندس هوا و فضا"، "پدرم می‌گوید الان ام‌وی‌ام به‌ترین رشته‌ی دنیا است و خیلی پول دارد -منظورش MBA است " ، " دوست دارم مهندسی اتم بخوانم ولی پدرم دوست ندارد می‌گوید اگر آش‌پزی بخوانم بیش‌تر به دردم می‌خورد " و ...
ولی اعتراف می‌کنم از همه تکان‌دهنده‌تر این یکی است " می‌خواهم فاحشه بشوم " شاید اولین بار است که یک دختربچه‌ی ده ساله چنین شغلی را انتخاب کرده ...
قدرت كلمات! از تفكر مثبت
روزي از روزها گروهي از قورباغه هاي كوچيك تصميم گرفتند كه با هم مسابقه ي دو بدهند.
هدف مسابقه رسيدن به نوك يك برج خيلي بلند بود.
جمعيت زيادي براي ديدن مسابقه و تشويق قورباغه ها جمع شده بودند....
و مسابقه شروع شد....
راستش, كسي توي جمعيت باور نداشت كه قورباغه هاي به اين كوچيكي ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر