سه‌شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۷

تصميم كبري

تصميم! خوب است اگر گرفتن و ساختنش را بيشتر فكر كنم.
تصميمي كه گرفتم بعد از سحري نخوابم، بنظرم تصميم خوبي بود و هست. الان ميرم يك دوش و يك اصلاح صورت و بعد مي زنم از خونه بيرون تا ... خوبه ديگه! از ارادتمنديم به خواب كم كنم D:
همينجوري ميگم. من كسي بودم كه از خيل كاراي جالبي كه در بچگي مي كردم، اين دو رو الان ميگم:
  • هنگام خوردن آبگوشت، نون تيليت رو مي ذاشتم لاي نون مي خوردم. حالا شايد براي اينكه سير بشم، اما هميشه اينكار رو تا يك سني مي كردم. (مثلا راهنمايي)
  • براي نخ كردن سوزن چرخ خياطي، سوزن رو در مياوردم، بعد نخ مي كردم، بعد مي ذاشتم سر جاش. حالا اينكه چرا با چرخ خياطي سر و كار داشتم، جاي بحث اصلا نداره
پي اندر نوشت: سوء تفاهم نشود ها! اين سحر، اون سحر نيست. منظور همان صبحگاه است. اي بابا!

۱ نظر:

  1. من هنوزم بلد نیستم با چرخ خیاطی کار کنم استعدادشو ندارم . تو نابغه بودی پس :دییییی

    پاسخحذف