شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۷

نه اون هامون


گفته باشم که اين همچين هم بدون شرح نيست. شرح حال بعضي هامون هست. آنچنان بکوب مي خونيم و مدرک درو مي کنيم (بخصوص و علي الخصوص دختران گلم) که اصلا متوجه نمي شونديم که عمر را سپري مي کنيم، و از آنچه بايد از عمر کام بگيريم نمي گيريم. بعد مي رسيم به سن و سال آقاي دکتر مددي، فيلمون ياد هندستون مي کنه. اين نمودار رو بنظرم ميشه براي فهم و شعور هم توجيه کرد. اين قسمت فهم و شعورش شامل همه نوع جنسي ميشه. دختر و پسر. يکي مي گفت سال فلان (مثلا 10 سال پيش) تعداد دکتر و فوق ليسانس ها در ايران، n نفر بوده. اما اکنون اين تعداد به 5 الي 6 ضربدر n رسيده است. چقدر احساس فرهيختگي به من دست ميدهد. شايدم خودم هم ادامه تحصيل دادم يک روزيا!!! اما فعلا که با همين ليسانس هم ميتونم کار کنم و امرار و معاش کنم و تجربه کسب کنم. فکر کنم بعد از اين مدت کار، فوق بيشتر بچسبه. البته بايد يادم بمونه که منم مي تونم با کسب مدرکي يا موفقيتي يا موقعيتي، مغرور بشم و فهم و شعور رو صلوات بفرستم. آره! آدمان خيلي اخلاق ها رو دارند که خوب نيستد. و مشخص هم هستند. چيز بد بده! براي هر کي که مي خواد باشه!
نکته بعد اينکه يک فونت انگليسي رو که دوست دارم دست خطم شبيه اون بشه رو دانلود کردم به اسم JOURNAL. بعد متنهاي دلخواهم رو از تو وب، با اين فونت ميذارم جلوم و شروع مي کنم به نوشتن. شبيه همين عکسه. اميدوارم هند رايتينگم اينجوري خوب بشه که فکر کنم شده و ميشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر